برای دل خودم

شکسته تر از آنم که سنگ برداری و می دانم حقم هست تمام این شکستن ها ...نمی رنجم اگر گاهی تو هم یک سنگ برداری

برای دل خودم

شکسته تر از آنم که سنگ برداری و می دانم حقم هست تمام این شکستن ها ...نمی رنجم اگر گاهی تو هم یک سنگ برداری

خاطره

برﺍﯼ "ﺁﺩﻣــﻬﺎ" ﺧــﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯼ "ﺧـــﻮﺏ" ﺑﺴﺎﺯ.

ﺁﻧﻘـــــــﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ "ﺧﻮﺏ" ﺑﺎﺵ

ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻮﺩ "ﮔﺬﺍﺷﺘـــﯽ" ﻭ "ﺭﻓـــﺘﯽ" ....!!

ﺩﺭ "ﮐﻨﺞ ﻗﻠﺒﺸـــﺎﻥ" ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﺷﺪ ..

ﺗﺎ ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ: "ﮐــــﺎﺵ ﺑـــﻮﺩ" ..!

ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺩﺳﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﻨــﺪ ﻭ ﺑﺨــﻮﺍﻫﻨﺪ "ﺑــﺎﺷﯽ" !

ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ "ﺩﻟﺘﻨـــﮓ" ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺷﻮﻧﺪ ..

ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ "ﺳﺨـــــﺖ" ﺍﺳﺖ ...

ﻭﻟـــــــﯽ ...ﺗﻮ "ﺧــــــــــﻮﺏ ﺑﺎﺵ"...

یک فنجان شعر

باز باران بی ترانه
باز باران با تمام بی کسی‌های شبانه
می‌خورد بر مرد تنها
می‌چکد بر فرش خانه
باز می‌آید صدای چک چک غم
باز ماتم


من به پشت شیشه تنهایی افتاده
نمی‌دانم، نمی‌فهمم
کجای قطره‌های بی کسی زیباست؟

گاهی

گاهی فقط یک حاشیه ی امن و آرام میخواهی ؛
به دور از تمامِ دوست داشتن ها..
به دور از تمامِ دلتنگی ها،،
به دور از تمامِ خواستن ها ، نخواستن‌ها ... حرفهای نیش دار شنیدن ها ...
تو باشی و یک فنجان قهوه ی داغ ، چند تکه شکلاتِ تلخ..
و یک موسیقیِ ملایم ،
چشمانت را ببندی ، لم بدهی وسطِ یک بیخیالیِ مطلق..
و تا چشم کار می کند ؛ عینِ خیالت نباشد ...!!

فراموشی

هنگامی که از رسیدن به تو ناامید شدم


خودم را زدم به فراموشی


اما کجای این فراموشی به فراموشی می ماند؟ وقتی هر روز

به وقت تنهایی ام سراغی از خاطراتت میگیرم


لب پنجره می ایستم


خیره به نقطه ای نامعلوم

فرق زیادی ست جانم


فرق زیادی ست بین کسی که فراموش میکند با کسی که خودش را به فراموشی میزند.....

راز هستی

راز این هستی چیست؟

 

ما چرا آمده ایم؟

 

کار ما نیست گذر از هستی

 

گذر از آدم ها

 

کار ما شاید پر کردن تنهایی یک دل تنها باشد؟

 

یادم نرود که: من تنها هستم... اما تنها من نیستم که تنها هستم