شکسته تر از آنم که سنگ برداری و می دانم حقم هست تمام این شکستن ها ...نمی رنجم اگر گاهی تو هم یک سنگ برداری
شکسته تر از آنم که سنگ برداری و می دانم حقم هست تمام این شکستن ها ...نمی رنجم اگر گاهی تو هم یک سنگ برداری
عصر که می شود
خیال آغوشت،
خیال بی قراری هایم می شود ...
عصر که می شود
ساعت رویا که می گذرد،
دلم می خواهد زیر غروبِ
بی قراری هایم دستهایت را بگیرم
و ببرم جایی که پنجره ی عشق
را به روی هیچ کسی
جز عطر و هوا و آغوش تو باز نکنم ...!
masoud
دوشنبه 19 اسفندماه سال 1398 ساعت 13:56