برای دل خودم

شکسته تر از آنم که سنگ برداری و می دانم حقم هست تمام این شکستن ها ...نمی رنجم اگر گاهی تو هم یک سنگ برداری

برای دل خودم

شکسته تر از آنم که سنگ برداری و می دانم حقم هست تمام این شکستن ها ...نمی رنجم اگر گاهی تو هم یک سنگ برداری

چند شعر از کیکاووس یاکیده

تمام پروانه ها قاصدک بودند …
به هر قاصدکی راز چشمان تو را گفتم پروانه شد …
تمـــــام پروانه ها ادای چشمهای تو را در می آورند …
چون …
بغض مرا دوســت دارند!

*** *** ***


بوی رفتـــــن می دهی!
در را باز می گذارم …
وقتی برو که گنجشک ها و ستاره هـا خـوابنـــد!

*** *** ***



مرا ببخش که پنداشتم،
شـــادی پرواز پـــرســتــوهـــا
از شوق حضور توست؛
آن ها بـــهار را
با تو اشتباه می گیرند
آخر کوچکند، کوچکم …

*** *** ***



عشق همین خنده های ساده توست
وقتی با تمام غصه هایت می خندی
تا از تمام غصه هایم رها شوم

*** *** ***



زندگی
قرص نانی است
روی آب ِ حوض ِخانه ی خاطرات …
سهم ماهی های سرخ،
که همیشه عاشقند…
باور کن!

*** *** ***



آنچه جان کند تنم ، عمر حسابش کردم

شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم

دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم

منزل مردم بیگانه چو شد خانه‌ی چشم
آن‌قدر گریه نمودم که خرابش کردم

شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم

غرق خون بود و نمی‌مرد زحسرت فرهاد
خواندم افسانه‌ی شیرین و به خوابش کردم

دل که خونابه‌‌‌ی غم بود و جگر گوشه‌ی درد
بر سر آتش جور تو کبابش کردم

زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کند تنم ، عمر حسابش کردم



فرخی یزدی

گاهی..


گاهی آنکه سراغی از تو نمی گیرد،

دلتنگترین برای دیدن توست

و از شکاف چشمانش به نبودنت خیره می شود...


همیشه آنکه تو او را نمیبینی،نامهربان نیست....