برای دل خودم

شکسته تر از آنم که سنگ برداری و می دانم حقم هست تمام این شکستن ها ...نمی رنجم اگر گاهی تو هم یک سنگ برداری

برای دل خودم

شکسته تر از آنم که سنگ برداری و می دانم حقم هست تمام این شکستن ها ...نمی رنجم اگر گاهی تو هم یک سنگ برداری

" ایــن زنـــــدگــــی ِ مـن اســت !

فقط با سایه ی خودم خوب میتوانم حرف بزنم ...
اوست که مرا وادار به حرف زدن می کند!
فقط او میتواند مرا بشناسد!
او حتماً می فهمد ...
می خواهم عصاره ، نه ، شراب تلخ زندگی خودم را چکه چکه در گلوی خشک سایه ام چکانیده به او بگویم:

" ایــن زنـــــدگــــی ِ مـن اســت !

" صادق هدایت



پ ن : چقد این شعر به دلم نشست براتون گذاشتم




مرگ یک هیـچ بزرگ است و دنیا همه هیچ

من و تو گمشده در وسعت یک عالمه هیچ

دل هر آینــه لبریز جـــهان من و توست

پس هر آینه اما همه هیچ و همه هیچ

منِ آواره یِ در وسعتِ یک عالمه هیچ

اولین صفحـــه تقدیر دو دستم پـر پــوچ

دومین صفحه این قصه بی خاتمه هیچ

بــی تــو اقلیم زمین در نظرم یک کف خاک

هفت دریا همه در چشم ترم یک نمه هیچ

هیچ یعنی که مرا نشنوی از اینهمه بغض

هیچ یعنی که مرا نشنوی از اینهمه هیچ

خاطراتت

خاطراتت صف کشیده اند !
یکی پس از دیگری …
حتی بعضی هاشان آنقدر عجولند که صف را بهم زده اند !
و من …
فرار می کنم
از فکر کردن به تو
مثل رد کردن آهنگی که …
خیلی دوستش دارم خیلی

آدمها

آدما زود فراموش میشن... ولی حتی گاهی صدای کسی که یه غمی از دلت برده یا دردی رو

 سبک کرده؛

کافی هست تا سالها فراموشش نکنی




پ ن:ولی من هرچی فک میکنم کسی رو یادم نمیاد

افسار

تا که پابندت شوم از خویش میرانی مرا

دوست دارم همدمت باشم ولی سربار نه


قصد رفتن کرده ای تا باز هم گویم بمان

بار دیگر می کنم خواهش ولی اصرار نه


گه مرا پس میزنی گه باز پیشم میکشی

آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار نه



پ.ن :امروز از اون روزاییه که دلم میخواد هرچه زودتر تموم بشه