در عظیم خلوت من
لحظه ها را سرود دلتنگی ست
لحظه ها را سرود بیزاری ست
لحظه ها را سکوت بیداری ست .
در عظیم خلوت من
لحظه ها گریه های بیرنگی ست
لحظه ها گریه های بدنامی ست
لحظه ها عقده های ناکامی ست .
در عظیم خلوت من
لحظه ها در هوای تنهائی ست
لحظه ها در هوای خاموشی ست
لحظه ها بندی فراموشی ست .
در عظیم خلوت من
هیچ غیر از سرود خلوت نیست
هیچ غیر از سکوت خلوت نیست
هیچ غیراز شکوه خلوت نیست .
در عظیم خلوت من
لحظه نیست
هست نیست
خلوت نیست
تو را به اندازه تمام سالهای نبودنت دوست دارم
به اندازه تمام گلهای نبوئیده ام دوست دارم
تو را به اندازه تمام حرفهای نگفته ام
به اندازه تمام اشکهای نریخته ام
به اندازه تمام نادیده هایم ، نا شنیده هایم دوست دارم
ولی به نامت سو گند هیچ گاه دوست داشتنم عادت نبود
هنگامی که اشک ریزان و خاموش با قلب های شکسته از هم
جدا می شدیم گو نه هایت سرد شده بود،بوسه هایت سردتر از آن
شبنم عشق در پیکر فرسوده ام دام سرما ریخت و بوسه یخ زده تو
سرمای توان سوزی را که الان حس میکنم برایم به ارمغان آورد
همه سوگند هایت را شکستی
من اینک نام تو را از زبانها می شنوم و به خود می لرزم
چرا که تو نام زیبای محبت را به بهای ننگین جدایی فروختی....
از خدا پرسیدم چگونه می توان بهتر زندگی کرد؟
فرمود: گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر
با اعتماد زمان حالت را بگذران و بدون ترس
برای آینده آماده شو ایمان را نگهدار و ترس را
به گوشه ای انداز.
شکهایت را باور نکن و هیچ گاه به باورهایت شک نکن
ادامه مطلب ...