برای دل خودم

شکسته تر از آنم که سنگ برداری و می دانم حقم هست تمام این شکستن ها ...نمی رنجم اگر گاهی تو هم یک سنگ برداری

برای دل خودم

شکسته تر از آنم که سنگ برداری و می دانم حقم هست تمام این شکستن ها ...نمی رنجم اگر گاهی تو هم یک سنگ برداری

اگر دریاییم

اگر دریایی ام

غزلهای تو را هر لحظه و هر جا که می خوانم

خودم را از تو تو را از خویش می دانم

شروع بازی عشق است و من در دستهای تو

عروسک می شوم هر جور می خواهی برقصانم

پس از این در کنارت گریه را از یاد خواهم برد

اگر دریایی ام یا مثل رود از نسل بارانم

تو نازکتر نگفتی از گل و ما را نرنجاندی

چه شد که دلم آمد تو را ای گل برنجانم

جوابت را که می دادم هراسی گنگ با من بود

و می گفتم که از عاشق شدن پشیمانم

ولی حرف دلم با آنچه می گفتم تفاوت داشت

فقط می خواستم گاهی دلت را هم بلرزانم

گذشت از گریه کارت که برایم خنده آوردی

من اما خنده آوردم که چشمانت بگریانم

اگر در انتهای مرگ اگر در غربت تشویش

بدان هر جا که باشم با خیالت زنده می مانم

 

اگر دریایی ام یا مثل رود از نسل بارانم



تو را دوست دارم

تو را به اندازه تمام سالهای نبودنت دوست دارم

به اندازه تمام گلهای نبوئیده ام دوست دارم

تو را به اندازه تمام حرفهای نگفته ام

به اندازه تمام اشکهای نریخته ام

به اندازه تمام نادیده هایم ، نا شنیده هایم دوست دارم

ولی به نامت سو گند هیچ گاه دوست داشتنم عادت نبود




زبان ادامه

 

از آداب با من حرف نزن

اینها دایره هایی ست که من هم می توانم بکشم !

اما دیگر نه دایره زبان مشترک است نه مثلث !

می خواهم خطوطی رو به افق رسم کنم

و بگویم تا هرجا که می خواهید ادامه شان دهید

شاید نوه هایمان روزی روبروی جهنم نشستند

تا طرحی کلاسیک از مناظرش بکشند

و شاید برای شوخی با خدا روزی

کاریکاتورش

به شکل دایره هایی

در روزنامه ها چاپ شد !

پست ویژه نوروز ۱۳۹۰

شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آنرا از تو گرفتند


عشق بورز به آنها که دلت را شکستند


دعا کن برای آنها که نفرینت کردند


درخت باش به رغم تبرها


بهار شو و بخند که خدا هنوز با ماست



اینم از پست سال نو دوستای گلم


امیدوارم خنده هایتان از ته دل


و همه گریه هایتان از سر شوق باشه


نوروز مبارک




مرگ بهار

شاهد مرگ غم انگیز بهارم چه کنم 

 

ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم 

 

از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند 

 

سخت دلبسته این ایل و تبارم چه کنم 

 

یک به یک با مژه هایت دل من درگیر است 

 

میله های قفسم را نشمارم چه کنم