برای دل خودم

شکسته تر از آنم که سنگ برداری و می دانم حقم هست تمام این شکستن ها ...نمی رنجم اگر گاهی تو هم یک سنگ برداری

برای دل خودم

شکسته تر از آنم که سنگ برداری و می دانم حقم هست تمام این شکستن ها ...نمی رنجم اگر گاهی تو هم یک سنگ برداری

به تو فکر میکنم


آنقدر به تو فکر می‌کنم
که یادم می‌رود
از خواب بیدار شوم

کاش
بودی و می‌گفتی
دیوانه
بیدار شو
صبحانه سرد می‌شود!

نظرات 4 + ارسال نظر
ژیلانوس یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 14:11 http://tilkan.blogsky.com

سلام مهندس ......آفرین به این فکر
خب دیگر کار ......... خخخخخخخخخخخخخخ
عالی ست
آدم رو روانی میکنه این نوشته هات

nazli جمعه 22 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 14:06 http://www.nazli-74.blogfa.com

فیلتر کردم ذهنم را،
هرگونه دسترسی به " تو " ومتعلقاتت ،طبق قوانین جمهوری من!
غیر مجاز شد
لینکت کردم

chakavak یکشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 00:31 http://chakavak1993.blogsky.com

فصل پاییزه دلم بی تو غم انگیزه... با اینکه سالها از آن روزهای شیرین بودنت گذشته این فصل نارنجی با آمدنش باری دیگر تداعی کننده یاد توست... یادش به خیر قول و قرارهای کودکانه مان... یادش به خیر دیدارهای پنهانی... شاید آن وقتها فکر نمی کردی یک روز نباشی پیشم... نباشی و نبودی و ندیدی که من به تنهایی بی تو روزهای رفته را مرور می کنم و لبخندی تلخ می زنم... آری این است زندگی جدید من که بی تو رقم می خورد... از شبهای سردم بگویم که برایت با تنی خسته ترانه سرایی می کنم... از آرزوی بر بادم که داشتن تو بود می نگارم... میدانستی بی تو این خزان بی بهار خواهد ماند... نه! رفیق نارفیقم این فصل نیز می گذرد... این من هستم که بی تو خزان بی بهارم... در حسرت ناز نگاهت و یک لحظه دیدنت تا قیامت می سوزم... می سوزم در برزخ نبودنت...دیگر خسته شده ام از بس چشم انتظارت بودم... می خواهم از نبودنت حکایت ها بسازم... باور کن اگر برنگردی رسوای عالمت می کنم... در این پاره ی شب همزمان با دفتر خاطرات به یاد روزهای نیلگون با تو بودن سپیده دم جاده ها را طی می کنم تا شاید از افق های دوردست در من طلوع کنی... و باری دیگر بر من بتابی... و گرمای وجودت بر من ببارد... بر منی که باور ندارد رفتنت را... لابد قسمت همین است که دور از هم باشیم و قشنگترین لحظاتم در فقر نبودنت رنگ کهنه گی بگیرد... خدا را چه دیدی شاید در روزگاری دیگر به دنیا آمدم! و این بار مطمئن باش اگر تو هم باشی دستانت را محکم می گیرم تا هیچکسی نتواند تو را از من جدا کند...

اگر خواستی یه روز عـــــــــاشق بشی حتما به دلت بگو آماده ی شکستن بشه...نه یکبار،دوبار....هزاران بار...

_____________
زیبا بود

چ ب یکشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:40

like

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد