نازنینـــــــــــــــــــم !
بی تو اینجا نا تمام افتاده ام
پخته ای بودم که خام افتاده ام
گفته بودی تا که عاقلتر شوم
آه ، می خواهی مگر کافر شوم
من سری دارم که می خواهد کمند
حالتی دارم که محتاجم به بند
کاشکی در گردنم زنجیر بود
کاشکی دست تو دامنگیربود
عقل ما سرمایه دردسر است
من جهان را زیر وبالا کرده ام
عشق خود را در تــــــو پیدا کرده ام
من دگر از هر چه جز دل خسته ام
عهد یاری با دل دل بسته ام
بر لب تو خنده مجنونی ام
خنده تو رنگی از دلخونیم
آفرین..کم کم داری رو میکنیا...!خیلی قشنگ بود..مرسی مرسی..
سلام دوست خوبم دلم خیلی برات تنگ شده بود
من بالاخره بعد از مدت ها آپ کردم خوشحال میشم دوباره بهم سر بزنی و نظراتم بگی...
سلام وب زیبایی دارید....خیلی ممنون.....باز هم به ما سر بزنید