برای دل خودم

شکسته تر از آنم که سنگ برداری و می دانم حقم هست تمام این شکستن ها ...نمی رنجم اگر گاهی تو هم یک سنگ برداری

برای دل خودم

شکسته تر از آنم که سنگ برداری و می دانم حقم هست تمام این شکستن ها ...نمی رنجم اگر گاهی تو هم یک سنگ برداری

یکبار دیگر


یکبار دیگر


من رشته هارا پنبه کردم


در خود فر رفتم به خود باز آمدم ، باز


دیدم در آنجائی که بودم ایستاده ام .


در خواب بودم :


دیوارها ، دروازه های بی کلون بود


فرسنگها ، از عقل تا مرز جنون بود .


بیدار هستم :


دروازه ها ، دیوار چین است


هر گام ، از خورشید تا قعر زمین است .


در خواب بودم ؟


بیدار هستم ؟





نظرات 3 + ارسال نظر
آرمان. یکشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:06 http://abdozdak.blogsky.com/

مسعود جان! اینا را خودت می نویسی؟
بابا ای ول داری پسر!

کاظم یکشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:58 http://دانشمند فردا

سلام مسعود جان وبلاگ جالبی داری........ لینکت کردم ......... منو لینک کن عزیزم....... بعد بهت سر میزنم

بانوی شرق شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:59

ای عشق همه بهانه از توست
من خامشم و این ترانه از توست
کشتی مرا چه بیم دریا
توفان ز تو و کرانه از توست

ممون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد