برای دل خودم

شکسته تر از آنم که سنگ برداری و می دانم حقم هست تمام این شکستن ها ...نمی رنجم اگر گاهی تو هم یک سنگ برداری

برای دل خودم

شکسته تر از آنم که سنگ برداری و می دانم حقم هست تمام این شکستن ها ...نمی رنجم اگر گاهی تو هم یک سنگ برداری

نفسم میگیرد


تو مرا یاد کنی یا نکنی..

باورت گر بشود، گر نشود؛


حرفی نیست؛


اما....


نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست!






تا بوده همینه


تا بوده همینه

یکی ساده میره

یکی از غم عشق

یه گوشه میمره

 

تا بوده همینه

یکی بیقراره

یکی توی قلبش

محبت نداره

 

میدونم که موندی

 تو تنهاش نذاشتی

خیال کردی خوبه

توقع نداشتی

 

چیکارش باید کرد

 تا بوده همینه

یکی اون بالا هست

خودش خوب میبینه

 

نگو خوب میدونم

اگه کوه دردی

با خنده گذشتی

تو نفرین نکردی

 

نگو خوب میدونم

تا بوده همینه

اینجا آسمون نیست

عزیزم زمینه

 

میدونم که موندی

 تو تنهاش نذاشتی

aخیال کردی خوبه

توقع نداشتی

 

چیکارش باید کرد

 تا بوده همینه

یکی اون بالا هست

خودش خوب میبینه





حرفی نیست.............................................


حرفی نیست
 

چون راهی نیست
 

وقتی راهی نیست
 

خستگی نیست خستگی نباشد
 

درد نیست
 

درد نباشد آرزو نیست آرزو نباشد
 

امید نیست

نفس نیست

نفس نباشد ، آدمی نیست
 

آدمی نباشد ، زندگی نیست

زندگی نباشد عشق نیست

پس خوشحالم که راه هست

خسته میشوم درد میکشم

هدفی دارم من ، آرزوهای بزرگ

رسیدن تا سر کاج
 

تا اوج

پس هستم ، نفس میکشم

هنوز هم کمی ...

آری احساس میکنم که کمی آدمم !!!

زندگی دارم

عاشقم






یک نفر

یک نفر...

یک جایی...

تمام رویاهایش لبخند توست

احساس میکنه که زندگی واقعا باارزشه...

بس هروقت احساس تنهایی کردی

این حقیقت رو بیاد داشته باش که

یک نفر...

یک جایی...

در حال فکرکردن به توست




چه زیباست.............

چه زیباست بخاطر تو زیستن

وبرای تو ماندن بپای تو مردن وبه عشق تو سوختن؛

وچه تلخ وغم انگیز است، دور از توبودن، برای تو گریستن؛

و به عشق و دنیای تو نرسیدن؛ ایکاش می دانستی بدون تو،

مرگ گواراترین زندگیست؛ بدون تو وبه دور ازدستهای مهربانت،

زندگی چه تلخ وناشکیباست. ایکاش می دانستی مرز خواستن کجاست،

وایکاش میدیدی قلبی راکه فقط؛

برای تو می تپد

دوست دارم تا اخرین باقیمانده ی جانم تو را عاشق  کنم

زندگی من در زلالی چشمان تو خلاصه شده

زندگی من در نفس های بازدم تو جاری شده

 زندگی من در همین از تو نوشتن ها وسعت یافته

نفس کشیدن من تنها با یاد اوری زنده بودن تو امکان پذیر است

همین که گاه نگاه چشمان پر از عشق یا سردی تو را میبینم برایم کافی است و قانع

کننده است که زندگی زیباست

اگر روزی از دیار من سفر کنی با چشمانی نابینا شده از گریستن در نبودت جای

قدمهایت را بر روی سنگفرش خیابان گل باران میکنم