فرو می روم
به سرای عشق او
*
آه می کشم
به سوز سا ز دوست
*
بهار می بینم
بهار در نگا ه مرغکان
مجذ وب جها ن می شوم
*
پیوسته مثل جویبا ری
به دریا ها می پیوندم
*
گرده ها یم
جا یی دیگر
رشد خواهند کرد
چه کسی می داند
*
شاید
دانه های اشکم
نیز
در خا ک عزیزی
سبز شوند
*
آه
چه کسی
می داند
شا ید
عشق ا و
تسلا ی
در د من است
*
آه
چه کسی
می داند...
ادامه مطلب ...
تلاش میکنم
تلاش میکنم شادی را به دیگران هدیه بدهم و لبخند را میهمان لبهایشان سازم
تلاش میکنم آنچه را که میدانم به دیگران بیاموزم و آنچه را نمیدانم از دیگران بیاموزم
تلاش میکنم امروز صبوری کنم تا فردا موفق تر شوم
تلاش میکنم قدر حال را بدانم زیرا نقطه اتصال گذشته و آینده، حال است
تلاش میکنم از اعمال دیگران عبرت بگیرم و برای دیگران نیز عبرت آموز باشم زیرا که مفهوم زندگی همین نکته است
تلاش میکنم هر روز به خدای مهربان نزدیکتر از روز قبل شوم
به تو می نگرم ، به تو
در گذرگاه لحظه های عبث
تنها ایستاده ام
تنها ایستاده ام و خاموش
به تو می نگرم ، به تو
ای که از قلب من بزرگتری .
هیچ کس با من نیست
حتی قلبم که زمانی همسفرم بود ؛
من هستم و من .
تنها ایستاده ام
تنها ایستاده ام و مبهوت
می نگرم رد پای لحظه های عبث را .
هیچ چیز در من نیست :
نه گذشتهء لبریز از شوم
نه آیندهء سرشار از نامفهوم
و اما حال ... چیزی نیست تا که بگویم هست .
من خدا را دارم کوله بارم بر دوش
سفری می باید رفت سفری بی همراه
گم شدن تا ته تنهایی محض
سازکم با من گفت هر کجا لرزیدی
هر کجا ترسیدی تو بگو از ته دل
من خدا را دارم