عشق حرمت دارد...............؟

تو مرا

آنقدر آزردی ..

که خودم کوچ کنم از شهرت ..

بکنم دل ز دل چون سنگت ..

تو خیالت راحت ..

می روم از قلبت ..

می شوم دورترین خاطره در شب هایت

تو به من می خندی ..

و به خود می گویی:

باز می آید و می سوزد از این عشق

ولی ..

بر نمی گردم نه!

می روم آنجایی

که دلی بهر دلی تب دارد ..

عشق زیباست و حرمت دارد ..

تو بمان ..

دلت ارزانی هر کس که دلش مثل دلت

سرد و بی روح شده است ..

سخت بیمار شده است ..

تو بمان در شهرت!

نازنینم

نازنینم

به انتظارت خواهم ماند زیرا قلب من با هر تپش خود آهنگ

خاطرات گذشته را می نوازد

قلبی که در آن خاطره ها و خوشی ها تا ابد مدفون است

حتی اگر بدانم روزی جسم تو به سوی من باز نمی گردد

باز هم به انتظارت می نشینم

شاید روزی صدای پایی را بشنوم

که از آن تو باشد

پس بگذار صادقانه بگویم

کوچکترین غصه ی تو

بزرگترین غم من است

پایان

از هیاهوی واژه ها خسته ام
من سکوتم را
از اوراق سپید آموخته ام.
آیا سکوت
روشن ترین, واژه ها نیست؟
همیشه در خلوت
مرگ را مجسم دیده ام
آیا مرگ
خونسرد ترین, واژه ها نیست؟
تا چشم گشودم
از چشم زندگی افتادم.
شبی- شاید امشب-
زیر نور یک واژه خواهم نشست
و هم زمان
پایان آخرین برگ خاطراتم
خواهم نوشت:
پایان

من صبورم اما ..............

من صبورم اما ..............

به خدا دست خودم نیست اگرمی رنجم

        یا اگر شادی زیبای تو را

به غم غربت چشمان خودم می بندم...........!

من صبورم اما ..............

چه قدر با همه عاشقیم  محزونم !

       وبه یاد همه خاطره های گل سرخ

مثل یک شبنم افتاده به غم مغمومم.!

من صبورم اما ..............

بی دلیل ازقفس کهنه شب می ترسم

       بی دلیل از همه تیرگی تلخ غروب

و چراغی که تورا از شب متروک دلم دور کند

...........می ترسم!

من صبورم اما ..............

آه............این بغض گران ، صبر نمی داند چیست....؟

تسلیت...

پیشاپیش فرا رسیدن ماه محرم ، ماه پیروزی خون بر شمشیر را بر

   عاشقان آن حضرت تسلیت عرض می کنیم.

سلام ما به محرم، به غصه و غم مهدی

به چشم کاسه خون و به شال ماتم مهدی

سلام ما به محرم، به شور و حال و عیانش

سلام ما به حسین و به اشک سینه زنانش