-
happy
دوشنبه 19 خردادماه سال 1393 02:07
-
تنهایی../././././
چهارشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1393 20:37
هر ثانیه که میگذرد چیزی از تو را با خود میبرد زمان غارتگر غریبی است همه چیز را بی اجازه میبرد دیروز کودکیت را امروز جوانیت را .... امان از روزی که می بینی از کودکیت تنها چیزی که یادت می آید تنهاییت بوده و آرزوی هایی که چالشان کردی و امروز که به اصطلاح دوران جوانی را میگذرانی و کنج اتاقت این فکر به ذهنت میرسد که...
-
کافه....
شنبه 23 فروردینماه سال 1393 22:01
من شیفته ی میزهای کوچک کافه ای هستم... که بهانه نزدیک تر نشستن مان می شود... و من ...روبه روی تو ... می توانم تمام شعر های نگفته دنیا را یک جا بگویم!............!
-
سال نو مبارک
جمعه 1 فروردینماه سال 1393 12:14
بنگر به رستاخیز طبیعت که چه زیباست . و هر سال رستاخیزی دیگر را تجربه می کنیم و چه زیباتر رستاخیز انسان در این عصر آهن وتباهی نوروز،یادگار بزرگی کوروش بر تمام ایرانیان مبارک
-
never
دوشنبه 19 اسفندماه سال 1392 02:00
-
flower
دوشنبه 19 اسفندماه سال 1392 01:50
-
دست به دامان تو می شوم
یکشنبه 11 اسفندماه سال 1392 22:39
دست به دامان تو می شوم برای آنکه تمام زمستان ها بهار شوند این روزها دست به دامان تو می شوم تا بکارت روح شادی ها خط نخورد دست به دامان تو می شوم تا امضای باران مهر تاییدی شود برای تولد رنگین کمان دست به دامان تو می شوم ، تویی که خوب می دانی از جنس خاکم و بی غرور برای تو و تو از جنس آسمانی و مهربان برای من دست به دامان...
-
دیر شده....
چهارشنبه 23 بهمنماه سال 1392 10:37
کسانی هستند که ناخودآگاه از خودمان می رنجانیم ؛ مثل ساعتهایی که صبح دلسوزانه زنگ می زنند و در میان خواب و بیداری بر سرشان می کوبیم ، بعد می فهمیم که خیلی دیر شده !!!
-
خاطرم نیست.
شنبه 5 بهمنماه سال 1392 22:33
خاطرم نیست تو از بارانی یا که از نسل نسیم هرچه هستی،گذرا نیست هوایت،بویت تو مرا یاد کنی یا نکنی ......من به یادت هستم
-
مگه نه......؟
شنبه 21 دیماه سال 1392 16:52
امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیامد یا باید خانه مان را عوض کنم یا پستچی را تو که هر روز برایم نامه می نویسی .... مگه نه ؟
-
مدت هاست......
شنبه 7 دیماه سال 1392 13:47
مدت هاست نه به آمدن کسی دلخوشم و نه از رفتن کسی دلگیر بی کسی هم عالمی دارد
-
ازادی
شنبه 23 آذرماه سال 1392 09:58
برای پرندهی دربند برای ماهی در تُنگ بلور آب برای رفیقم که زندانی است زیرا، آن چه را که میاندیشد، بر زبان میراند برای گُلهای قطعشده برای علف لگدمال شده برای درختان مقطوع برای پیکرهایی که شکنجه شدند من نام تو را میخوانم: آزادی برای دندانهای به همفشرده برای خشم فرو خورده برای استخوان در گلو برا ی دهانهایی که...
-
یادم باشد
سهشنبه 12 آذرماه سال 1392 11:50
یاد من باشد فردا دم صبح به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم و به انگشت نخی خواهم بست تا فراموش، نگردد فردا زندگی شیرین است، زندگی باید کرد گرچه دیر است ولی کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید به سلامت ز سفر برگردد بذر امید بکارم، در دل لحظه را در یابم من به بازار محبت بروم فردا صبح مهربانی خودم، عرضه کنم یک بغل عشق از...
-
دلم تنگ شده
پنجشنبه 7 آذرماه سال 1392 21:42
دلم تنگ شده برای عکس هایی که پاره کردم و سوزانـدمشان. برای دفتر خاطراتم که مدتهاست دیگر چیزی در آن نمی نویسم. حـتـی برای آدمهای حسودی که دورو برم می چرخیدند و خـیـلـی دیـــرشناختمشان ! برای بـی خـیـالــی و آرامشی که مدتهاست که دیگر ندارمش. خنده هایی که دارم فراموششان می کنم. و برای خودم که حالا دیگـر خیلی عوض شده ام!
-
من آرامم
یکشنبه 3 آذرماه سال 1392 11:31
مهم نیست که شانه هایت تجسم است و آغوشت خیال! همه ی یادت اینجاست نگاهت ... صدایت ... خنده هایت ... دیگر چه می خواهم؟ هیچ! دستانت را در دستهایم جا گذاشتی نگاهت را در نگاهم و خیالت را در خیالم ... و من آرامم ... آرام تر از همیشه
-
عاشقانه ساده
سهشنبه 7 آبانماه سال 1392 22:15
باد ورق های شعرم را باخود برد... فردا تمام شهر عاشقت میشوند... **************************** به حرفهایی هست که پُست نمیشن ... بُغـــض میشَن.... **************************** دیوار که باشی عاشق کسی می شوی که یادش نیست کِی... کجا... به سینه ات تکیه داده است... **************************** خدایا... آسمان چه مزه ایست؟! من،...
-
چند شعر از کیکاووس یاکیده
جمعه 26 مهرماه سال 1392 22:37
تمام پروانه ها قاصدک بودند … به هر قاصدکی راز چشمان تو را گفتم پروانه شد … تمـــــام پروانه ها ادای چشمهای تو را در می آورند … چون … بغض مرا دوســت دارند! *** *** *** بوی رفتـــــن می دهی! در را باز می گذارم … وقتی برو که گنجشک ها و ستاره هـا خـوابنـــد! *** *** *** مرا ببخش که پنداشتم، شـــادی پرواز پـــرســتــوهـــا...
-
آنچه جان کند تنم ، عمر حسابش کردم
سهشنبه 16 مهرماه سال 1392 13:04
شب چو در بستم و مست از می نابش کردم ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم منزل مردم بیگانه چو شد خانهی چشم آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع آتشی در دلش افکندم و آبش کردم غرق خون بود و نمیمرد زحسرت فرهاد خواندم افسانهی...
-
گاهی..
دوشنبه 1 مهرماه سال 1392 09:00
گاهی آنکه سراغی از تو نمی گیرد، دلتنگترین برای دیدن توست و از شکاف چشمانش به نبودنت خیره می شود... همیشه آنکه تو او را نمیبینی،نامهربان نیست....
-
شراب کهنه:
شنبه 23 شهریورماه سال 1392 14:46
روزی که اولین موی سپیدت را در آینه میبینی و اشک در چشمانت حلقه میزند ، منم که موهایت را در دستان مردانه ام جمع میکنم و در آغوشم سفت میفشارمت و در گوشت زمزمه میکنم که « امروز دو برابر عاشقتم ای شراب کهنه »
-
به تو فکر میکنم
شنبه 16 شهریورماه سال 1392 22:18
آنقدر به تو فکر میکنم که یادم میرود از خواب بیدار شوم کاش بودی و میگفتی دیوانه بیدار شو صبحانه سرد میشود!
-
روزگاری خواهد رسید...
یکشنبه 10 شهریورماه سال 1392 09:45
روزگاری خواهد رسید .... همچنان که در آغوش دیگری خفته ای ، به یاد من ستاره ها را خواهی شمرد تا آرام شوی دلت هوایم را خواهد کرد به یاد خواهی آورد باهم بودن هایمان را به یاد خواهی آورد خنده هایم را به یاد خواهی آورد اشک هایم را به یاد خواهی آورد حرف هایم را مطمئنم در آن لحظه در دلت می گویی: دلتنگت شده ام
-
آدمهای ساده
دوشنبه 4 شهریورماه سال 1392 16:19
آدم های ساده را دوست دارم... همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند! همان ها که برای همه لبخند دارند! همان ها که همیشه هستند...برای همه هستند! آدم های ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعت ها تماشا کرد! عمرشان کوتاه است. بس که هر کسی از راه میرسد یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان میدهد آدم های ساده را دوست دارم...
-
نامه فروغ فرخزاد به یک فاحشه
چهارشنبه 30 مردادماه سال 1392 09:39
اندیشیدن به تو رسم، و گفتن از تو ننگ است! اما میخواهم برایت بنویسم شنیده ام، تن می فروشی، برای لقمه نان!… چه گناه کبیره ای…! میدانم که میدانی همه ترا پلید می دانند، من هم مانند همه ام راستی روسپی! از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو، زنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بیارد رگ غیرت اربابان بیرون می زند !! اما اگر...
-
صفحه نازک تنهایی من
شنبه 26 مردادماه سال 1392 15:15
به سراغ من اگر می آیید ...سخت و پیوسته بیایید ... نهراسید از اندیشه ی تنهایی من... صفحه ی تنهایی من شیشه ای نازک نیست ... که زهر لرزش اشکی ترکی بردارد ... صفحه ی خاطر تنهایی من ... قطعه سنگی شده از درد هزارا ن اندوه...... در هراس از پاییز...
-
خسته....
پنجشنبه 24 مردادماه سال 1392 07:46
خسته از روزهای تکراری افسرده از بازی روزگار دل زده از مردم دنیا آزرده خاطر از همه شکست های پی در پی و .... و .... و .... و .... و اینها همه تاوان است تاوان یک نگاه یک نگاه و لرزش دل کاش فرصت برای امتحان کردن وجود داشت ....!
-
تو را ........
شنبه 19 مردادماه سال 1392 17:07
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم تو را به خاطر عطر نان گرم برای برفی که آب می شود دوست می دارم تو را برای دوست داشتن دوست می دارم تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می...
-
محبت؟؟؟؟؟؟
چهارشنبه 16 مردادماه سال 1392 15:40
گفتی محبت کن برو... باشد خداحافظ ، ولی... میرم که تو باور کنی.. دارم محبت می کنم
-
من و دوست
شنبه 12 مردادماه سال 1392 12:03
دل من دیر زمانی است که میپندارد: دوستی نیز گلی است مثل نیلوفر و یاس،ساقه ترد و ظریفی دارد .بی گمان سنگدل است انکه روا میدارد جان این ساقه نازک را دانسته بیازارد.
-
نفسم میگیرد
دوشنبه 7 مردادماه سال 1392 13:41
تو مرا یاد کنی یا نکنی.. باورت گر بشود، گر نشود؛ حرفی نیست؛ اما.... نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست!