سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟
سلااام...
خیلی قشنگ بوووود...
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
من هم آپم بیا و نظرتو بگو
سلام
خیلی زیبا بود
عالی...
اینجا ی زمانی سبز بود
حالا چرا نیست؟
سلام..چطوری؟
چه عجب یه شعر گذاشتی...
قشنگ بود..خوشم اومد..
شعر زیاد بذار...