برای دل خودم

شکسته تر از آنم که سنگ برداری و می دانم حقم هست تمام این شکستن ها ...نمی رنجم اگر گاهی تو هم یک سنگ برداری

برای دل خودم

شکسته تر از آنم که سنگ برداری و می دانم حقم هست تمام این شکستن ها ...نمی رنجم اگر گاهی تو هم یک سنگ برداری

امید

تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، او با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد.
سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از ساحل بسازد ....

تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بود، او عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»


صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب برخاست، آن می‌آمد تا او را نجات دهد.


مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!»




نظرات 3 + ارسال نظر
لینک کینگ : سایت تخصصی تبادل لینک یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:52 http://linkking.ir

/////// لینک وبلاگتان را رایگان به ثبت برسانید و رتبه آن را افزایش دهید ///////

مهدیه دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 13:04 http://paeezedell.blogsky.com/

ممنون که بهم سر زدی
وبلاگ شماهم بسیار زیباست

parisa پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 19:30 http://www.hamrazeasheghoneh.blogfa.com

سلام عزیزم وب نازی دارید و آهنگتون بسیار زیباست...
انشائالله همیشه در حالت پنجمی باشه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد