فرو می روم
به سرای عشق او
*
آه می کشم
به سوز سا ز دوست
*
بهار می بینم
بهار در نگا ه مرغکان
مجذ وب جها ن می شوم
*
پیوسته مثل جویبا ری
به دریا ها می پیوندم
*
گرده ها یم
جا یی دیگر
رشد خواهند کرد
چه کسی می داند
*
شاید
دانه های اشکم
نیز
در خا ک عزیزی
سبز شوند
*
آه
چه کسی
می داند
شا ید
عشق ا و
تسلا ی
در د من است
*
آه
چه کسی
می داند...
نایس
زیبا بود
مرسی آرمان عزیز
سلام مرسی که نظر دادی تو هم لینک شدی
سلام مرسی که اومدی
سلام
قشنگ بووووود
مرسی
سلام مشکلم که نمیتونم بگم برای همیشه حل شد فعلا حل شد
سلام
وبلاگ قشنگی داری؛نوشته های عاشقانه ت خیلی زیبا بود.لذت بردم.مخصوصا از این قسمت:شاید عشق او تسلای درد من است..
مرسی
فعلا
چه کسی میداند.....
