اگر دریایی ام
غزلهای تو را هر لحظه و هر جا که می خوانم
خودم را از تو تو را از خویش می دانم
شروع بازی عشق است و من در دستهای تو
عروسک می شوم هر جور می خواهی برقصانم
پس از این در کنارت گریه را از یاد خواهم برد
اگر دریایی ام یا مثل رود از نسل بارانم
تو نازکتر نگفتی از گل و ما را نرنجاندی
چه شد که دلم آمد تو را ای گل برنجانم
جوابت را که می دادم هراسی گنگ با من بود
و می گفتم که از عاشق شدن پشیمانم
ولی حرف دلم با آنچه می گفتم تفاوت داشت
فقط می خواستم گاهی دلت را هم بلرزانم
گذشت از گریه کارت که برایم خنده آوردی
من اما خنده آوردم که چشمانت بگریانم
اگر در انتهای مرگ اگر در غربت تشویش
بدان هر جا که باشم با خیالت زنده می مانم
اگر دریایی ام یا مثل رود از نسل بارانم
چه پر احساس

حرف نداشت
مسعود جان! یادم رفت بگم
از قالب نظراتت خوشم میاد
سبز دلنشینی است
ممنون از لطفت

خیلی قشنگ بود...
سلام
خوبین؟!
ممنون
کم پیدایی
سلام مسعود جون

خیلی خیلی قشنگ بود
قالبتم خیلی خوشگل شده
منم آپم..بیا
مرسی
چشات قشنگ میبینه
سلام...
مطلبی که گذاشتی خیلی جالب بود ...همشو خوندم عالیه..
راستی من آپم بیا یه سری بزن...
شاد باشی
مرسی
ممنون که اومدی
سلام. ازین متنت خیلی خوشم اومد؛اجازه میدی برش دارم؟