هنگامی که اشک ریزان و خاموش با قلب های شکسته از هم
جدا می شدیم گو نه هایت سرد شده بود،بوسه هایت سردتر از آن
شبنم عشق در پیکر فرسوده ام دام سرما ریخت و بوسه یخ زده تو
سرمای توان سوزی را که الان حس میکنم برایم به ارمغان آورد
همه سوگند هایت را شکستی
من اینک نام تو را از زبانها می شنوم و به خود می لرزم
چرا که تو نام زیبای محبت را به بهای ننگین جدایی فروختی....
من اینک نام تو را از زبانها می شنوم و به خود می لرزم
چرا که تو نام زیبای محبت را به بهای ننگین جدایی فروختی....
بسیار زیبا بود.....افرین....
نظر لطفتونه
ممنون از اینکه اومدین
وای از غم جدایی...
گله ها بسیار است
از دوست بیشتر
از دوست بی وفا از همه بیشتر
چه می شود کرد
بله واقعا چی میشه کرد
مجبوریم بسازیم
سلام مسعود .
آره خودمم داداش همونایی که نوشتی .
منم خوشحالم که باهات آشنا شدم .
سلام برسون .
توی پستت از جدایی نوشتی .هنوز زوده واسه این حرفا
سلام
منم خوشحال با شما آشنا شدم
خیلی هم زود نیست
سلام مسعود جان
شرمنده دیر اومدم بخدا درگیر کار بودم
این متنت بدجور به حال و هوای من می خورد
ولی دیگه واسم مهم نیست
اونی که رفته یه روز پشیمون می شه که دیره ولی برد با ماست که مردونه پای همه چی وایستادیم
پس خوش باشیم و خوب زندگی کنیم که برنده ایم
حرف قشنگی بود

به من روحیه داد
مرسی از بودنتون
خیلی قشنگ بود
من از اون شعری که رو عکسه خیلی خوشم اومد عالی بود
به منم سر بزن
ممنون آسمونی جان
حتما میام